سریال مرکز روی توانایی و شیرین گویی بازیگران جلو می رود ، آخرش همین دلواپس ها به درد کشور می خورند

به گزارش وبلاگ رشد آرمان، مهران رجبی، در سریال شرایط زرد به کارگردانی مجید رستگار و تهیه کنندگی حامد بامروت نژاد نقش دایی پسر جوانی را بازی می نماید که علاوه بر اینکه حامی و همراه خواهرزاده اش است، سربار زندگی او هم هست. به همین بهانه با او در خبرنگاران گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه می خوانید.

سریال مرکز روی توانایی و شیرین گویی بازیگران جلو می رود ، آخرش همین دلواپس ها به درد کشور می خورند

آقای رجبی، با توجه به صحبت هایی که در خصوص گارد چهره ها نسبت به ورود جوان ها مطرح می گردد چه شد پذیرفتید در کاری که بیشتر گروه آن جوان هستند بازی کنید و جزو تک چهره های سریال باشید؟

اصولا وقتی به ما زنگ می زنند سوال می کنیم بازیگران اثر چه کسانی هستند؟ مثلا صبح از اصفهان و چهارمحال و بختیاری برای دو سریال تماس گرفتند و من همین را پرسیدم تا بنا به پاسخ ها تصمیم بگیرم. برای آثاری که در تهران است این سوال را نمی پرسم. می پرسم کارگردانش کیست؟ و کجای تهران کار می گردد؟ چون خودم کرج هستم و می خواهم بدانم کدام منطقه از تهران است یا اصلا خارج شهر است یا نه؟ مثلا کارهای آقای مهام معمولا سمت بلوار ارتش است و آن زمان که کرونا نبود برای سریال های نوروزی رفت و آمد به آنجا از 15 اسفند به بعد واقعا برایم سخت می شد و مجبور بودم در لواسان خانه اجاره کنم تا راحت تر سر صحنه بروم. با تمام اینها هیچ وقت در عمرم برای بازی در فیلمی که حتی کار اول کارگردانش است، گارد نگرفتم. من اولین کار تصویری که انجام دادم با یک کار اولی بود. سیدرضا میرکریمی تا آن زمان فیلمی نساخته بود. یک نکته دیگر که می خواستم اضافه کنم این که در دو سال اخیر در هیچ کاری با بنده تسویه حساب نشده است. در شرایط رزد تسویه حساب شد و باید تشکر ویژه کنم.

البته شما تجربه خوبی در همکاری با کار اولی ها داشتید. میرکریمی کم کم تبدیل به کارگردانی شناخته شده شد.

بله. اگر از حافظ هم می پرسیدند کدام کارت را دوست داری، نمی گفت همه شعرهایم مثل بچه هایم هستند و ممکن بود یکی را انتخاب کند. از من، شما و همه که بپرسی در کارنامه آقای میرکریمی هم کارهای سنگین و سبک وجود دارد. اشعاری که در سال در کشور سروده می گردد، چهارتایش به اصطلاح می ترکاند و بقیه اش ممکن است دیده نگردد یا شاعرش چاپ هم نکند. کارهای نمایشی هم همینطور است. برای این کار وقتی دوستان تماس گرفتند دیدم می پسندم با کسی کار کنم که با او هم خط و هم فکر هستیم. این واقعا برایم ملاک است. ممکن است کارهای دیگر هم انجام دهم، ولی اگر هم خط باشیم برایم دوصد خوش تر است. بچه های این کار همه خالص و به قول امروزی ها دلواپس هستند که البته این روزها معنای بدی پیدا نموده، اما آخرش همین دلواپس ها به درد نجات کشور می خورند.

شخصیت دایی همانقدر که حامی و همراه سعید است، سربار زندگی او هم هست و برای هر کاری سرش منت می گذارد. نگاه خودتان به این شخصیت چگونه است و چقدر شبیه او را دیده اید؟

اگر مثل این شخصیت را ندیده باشی هم می توانی بازی اش کنی. البته یکی از دوستان برایم نوشته بود یک دایی دارم کپی خودت در شرایط زرد. گاهی دایی می خواهد سر به سر خواهرزاده اش بگذارد و چنین کارهایی می نماید. من با این نقش خیلی حال کردم. دایی قصه غر می زند، منت می گذارد و یک جورهایی می خواهد به سعید بگوید اگر من نباشم تو از پس خودت برنمی آیی. هر چقدر بیشتر این حرف ها را می زند، برای مخاطبان لج درآورتر هم می گردد.

شما در همین نشست هم بداهه گویی های در لحظه و بامزه ای دارید. در این کار هم تکیه کلام هایی مثل روی هیکلم حساب کن می گویید که برای خودتان است. چقدر به نقش دایی اضافه کردید؟

به نظر من یک نویسنده نمی تواند برای همه دهان ها بنویسد. کارهایی داشتم که کارگردان اصرار داشت عین دیالوگ های متن را بگوییم و ما هر چه خواستیم متناسب با خودمان تغییر دهیم اجازه نداد. هر کسی هم خروجی را دید، نپسندید. البته می گویند این هم شیوه ای در کار است؛ ولی اگر شیوه ای بد باشد باید عوض گردد. از اینجا به آقای عیاری درود می فرستم که بسیار از این فرصت استفاده می نماید و گاهی از بازیگر می خواهد که متناسب با حس و حال شخصیتش در آن لحظه چیزی بگوید. سریال مرکز هم بیش از داستان روی توانایی و شیرین گویی بازیگران جلو می رود.

روزنامه وبلاگ رشد آرمان

منبع: جام جم آنلاین

به "سریال مرکز روی توانایی و شیرین گویی بازیگران جلو می رود ، آخرش همین دلواپس ها به درد کشور می خورند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سریال مرکز روی توانایی و شیرین گویی بازیگران جلو می رود ، آخرش همین دلواپس ها به درد کشور می خورند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید