عاشقانه های مجید مظفری و دخترش ، تدارک جشن نوروز همراه با همسایه های ارمنی

به گزارش وبلاگ رشد آرمان، کمتر پیش می آید که پدر و دخترها بیشتر ساعت های روز کنار هم باشند و برنامه های سفر و تفریحات نوروزی شان با هم گره خورده باشد. اما برای مجید مظفری و دخترش نیکی مظفری داستان فرق دارد و این پدر و دختر هنرمند در روزهای تلخ و شیرین زندگی در کنار هم هستند. به بهانه فرارسیدن سال نو به منزل آنها رفتیم.

عاشقانه های مجید مظفری و دخترش ، تدارک جشن نوروز همراه با همسایه های ارمنی

به گزارش وبلاگ رشد آرمان، مجید مظفری بازیگر، کارگردان و تهیه کننده نام آشنای مخاطبان تلویزیون، تئاتر و سینما در زندگی خصوصی اش، بسیار احساساتی، مهربان، خانواده دوست و باگذشت است که بیشتر ساعات زندگی خود را وقف دخترش نموده است. نیکی هم که این روزها راه پدر را دنبال می نماید، بسیار به پدرش علاقه مند است و جای خالی مادر را پر نموده.

قصه های خواندنی تهران را اینجا ببینید

آقای مظفری؛ برویم سراغ آغاز زندگی مشترک، چه سالی ازدواج کردید؟

مجید مظفری: سال 63 با همسرم آشنا شدم و بعد از دوسال با هم ازدواج کردیم. البته باید این نکته را بگویم. من تا رضایت پدر و مادر همسرم و پدر و مادر خودم را جلب نکردم ازدواج نکردم. ازدواج ما به نوعی بسیار سنتی و با احترام به نظر بزرگ ترها انجام شد. به همین دلیل 2 سال صبر کردم. برای من یک زندگی سالم و آرام بسیار اهمیت داشت و باید کسی را انتخاب می کردم که این نکته هم برای او مهم باشد. خوشبختانه مجموعه ای از مسائل در گذشته ما 2 نفر وجود داشت که در پی یک آشیانه آرام می گشتیم و تمام کوشش ما برای این بود که این آشیانه را با یاری یکدیگر بسازیم و در آن احساس امنیت کنیم. زندگی ما در ابتدا سختی های خودش را داشت. من و همسرم در یک اتاق کنار پدر و مادرم زندگی می کردیم. شاید باور نکنید اما روزها سر فیلمبرداری بودم و شب ها دیوار می چیدیم و رنگ می زدیم و گچ کاری می کردیم. من و همسرم با هم یک آشیانه کوچک در طبقه بالای خانه پدری ام ساختیم و زندگی خوبی نیز با هم داشتیم، اما متأسفانه همسر من در اثر بیماری چند سال پیش فوت شد و من و نیکی را تنها گذاشت. این مسئله ضربه روحی بسیار بدی را به ما وارد کرد، اما با این حال این دوری را تحمل می کنیم.

رابطه پدری و فرزندی شما زبانزد همه است. راجع به رابطه تان بگویید.

مجید مظفری: من و نیکی جان از وقتی همسرم فوت کرد تنها زندگی می کنیم و بسیار به هم وابسته ایم. رابطه ما خیلی بیشتر از رابطه پدر و فرزندی، رابطه ای رفاقت آمیز است. خیلی برای هم وقت می گذاریم و درباره چیزهای مختلفی با هم صحبت می کنیم. باوجود نیکی من هرگز در زندگی ام احساس کمبود و تنهایی نداشته ام.

نیکی: بابا همه زندگی من است و خودش هم این را می داند. ما بیشتر از اینکه با هم رابطه پدر و فرزندی داشته باشیم رفیق هستیم. من در تمام زندگی ام سعی نموده ام همه حرف هایم را با پدرم در میان بگذارم چون معتقدم رفیق و دوست واقعی هر انسانی پدر و مادرش هستند و هیچ کس خیر و صلاح فرزند را به میزان پدر و مادرش نمی خواهد.

سرگرمیات مشترک شما؟

مجید مظفری: وقتی نیکی بچه بود همواره آدینه ها صبح می رفتیم کوه و پس از آن مجموعه ورزشی شهید چمران، بعد هم می رفتیم رستوران البرز چلوکباب می خوردیم. هنوز هم همه سرگرمی ما بیرون رفتن با یکدیگر و دیدو بازدید از خویشاوندان است.

نیکی: ما همواره در کنار هم هستیم. زندگی، سرگرمی و سفرمان مشترک است؛ یعنی فقط در زمانی که بابا یا من سر کار باشیم کنار هم نیستیم که تازه اگر کارهای مان در یک زمان نباشد، سر کار نیز به هم سر می زنیم و به نحوی کنار هم هستیم. ما بسیار اهل سفر هستیم و هر وقت زمان خالی داشته باشیم فوراً برنامه سفر می ریزیم. بابا خیلی خوش سفر است و ما تابه حال به جاهای مختلفی در ایران و سایر کشورها سفر نموده ایم.

مهم ترین اصولی که به آن پایبندید؟

مجید مظفری: سعی می کنیم در چاردیواری خانه مان در پی حسرت ها نباشیم. به طور مثال هیچ وقت نمی گویم در خیابان ماشین مدل بالایی را دیدم و حسرت آن را بخورم. اما کوشش برای رسیدن به چیزهایی که نداریم بسیار خوب است من همواره در خانه مطابق با آنچه زندگی می کنم و قرار است در خانه بسازمش صحبت می کنم. اینها باعث می شود که زندگی خود به خود ساخته و برای هر دو ما زیبا و دوستداشتنی شود.

نیکی: البته دید من به عنوان یک دختر جوان با پدرم کمی فرق دارد. من به اصول بسیاری معتقدم. مانند با هم بودن و در کنار هم بودن حتی سر یک میز با هم غذا خوردن و حرمت و جمع خانوادگی را به هر چیزی ترجیح دادن. درست است که من عضو کوچک یک خانواده هستم اما بسیار به دور هم جمع کردن خانواده و بستگان اهمیت می دهم. من عاشق مهمانی های خانوادگی هستم و رفت وآمد با اقوام برایم ارزشمند است.

این طور به نظر می رسد که نیکی بسیار پایبند به روابط خانوادگی است؟

مجید مظفری: بله. نیکی بسیار وابسته به خانواده است و بسیار هم به بزرگ ترها احترام می گذارد. من بارها دیده ام که نیکی بستگان درجه یک را دعوت می نماید و خودش به تنهایی تمام کارها را انجام می دهد. چون خیلی به روابط خانوادگی پایبند است.

نیکی: من معاشرت با فامیل را به هر چیز دیگری ترجیح می دهم.

برترین هدیه شما به دخترتان چه بوده است؟

مجید مظفری: مدتی بود که بیشتر دوست داشتم در خانه بمانم وکاری انجام نمی دادم و این موضوع نیکی را خیلی ناراحت نموده بود تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم از این رخوت خارج شوم و فکر می کنم سرحال شدنم برترین هدیه برای او بود چون این موضوع بسیار او را سر شوق آورد. ضمن اینکه اساساً نیکی دختر پرتوقعی نیست و حتی با یک شاخه گل هم خرسند می شود.

نیکی: وجود پدرم و سلامتی اش برایم برترین هدیه است.

و برترین هدیه نیکی به شما؟

مجید مظفری: سلامتی او برترین هدیه ای است که می توانم بگیرم.

بهار برای شما چه معنایی دارد؟

مجید مظفری: بهار برای ما همراه است با جان گرفتن دوباره طبیعت. وقتی تمام محله ام سرسبز می شود و روح زندگی در اطرافم دمیده می شود، من هم به تکاپو می افتم تا سال قبل را با همه خاطرات خوب و بدش پشت سر بگذارم و برای ساخت سالی تازه کوشش کنم. سالی پر از روزهای خوب همراه با موفقیت.

نیکی: برای من بهار از اواسط اسفند آغاز می شود. با خانه تکانی و کوشش برای چیدن سفره هفت سین. در انتهای سال به روزهایی که پشت سر گذاشتم فکر می کنم و از تجربیات حاصله برای ساخت سالی بهتر استفاده می کنم.

حال و هوای تحویل سال در خانه مظفری ها چگونه است؟

مجید مظفری: من عاشق موزیک تحویل سال با آن ساز و دهل هستم. برای همین لحظه سال تحویل برای من بسیار دوستداشتنی است. لحظه سال تحویل سعی می کنیم در کنار بزرگ ترهای فامیل و دور یک سفره باشیم.

نیکی: جمع شدن در دور سفره هفت سین و دعا برای سلامتی خودمان و مردم.

تا به حال پیش آمده لحظه سال تحویل کنار خانواده و دخترتان نباشید؟

مجید مظفری: نه، همواره کنار خانواده ام بودم.

نیکی: تا جایی که من به خاطر دارم همواره در کنار هم بودیم.

برترین عیدی که به نیکی دادید، چه بود؟

مجید مظفری: (مکث می نماید) نیکی زیاد در قیدوبند مادیات نیست. نمی دانم برترین عیدی که به نیکی دادم چه بوده اما می دانم او برترین هدیه من است.

برنامه تان برای نوروز چیست؟

مجید مظفری: در حال حاضر که برنامه ای جز حضور در منزل خویشاوندان و ملاقات با بزرگ ترهای فامیل نداریم. اما همین دور همی های خویشاوندی و صحبت از سالی که گذشت برترین برنامه است. علاوه بر این سعی می کنیم در همین ابتدای سال برای سال تازهمان تصمیم بگیریم. البته سرزدن به دوستان قدیمی در محله مجیدیه نیز از دیگر برنامه های من است.

نیکی: من هم دوست دارم عمارت مسعودیه را ببینم و از تماشا خانه های قدیمی تهران لذت ببرم.

سالی که گذشت برایتان چگونه بود؟

مجید مظفری: سالی که گذشت برای من سال بسیار خوبی بود. سالی پر از اتفاق های خوب. سالی که در آن تصمیم گرفتم به عرصه هنر برگردم و دوباره کار کنم. همکاری با جشنواره فجر و بازی کردن در فیلم کفش هایم کو برترین اتفاق های سال جاری بود.

از حال و هوای نوروز در محله قدیمی تان بگویید.

من سال های 1348 تا 1356 را در محله مجیدیه زندگی کردم. البته این به این معنا نیست که الان به این محله سر نمی زنم. یادم می آید در آن سال ها وقتی به نوروز نزدیک می شدیم، هم محله ای های ارامنه نیز پابه پای ما برای نوروز تدارک می تماشاد و به دید و بازدید می پرداختند. البته ما هم در اعیاد آنها همین کار را می کردیم. یکی از برترین روزهای زندگی ام به آن سال ها برمی شود. محله ای صمیمی و پرخاطره. من هنوز هم آن محله را دوست دارم برای همین نوروزها سری به دوستان قدیمی می زنم.

محله از نگاه مظفری ها

مجیدیه الان با گذشته چه تفاوتی نموده است؟

به نظرم شرایط فعلی این محله و محله های منطقه قابل قیاس با آن موقع نیست. الان واقعاً شرایط بسیار بهتری پیدا نموده اند. با جمع آوری دستفروش ها از محله ها، منطقه زیبایی بصری پیدا نموده است که جا دارد از مدیریت شهری منطقه تشکر کنم. علاوه بر این خیابان های آن محدوده بسیار تمیز شده اند. علائم هدایت و رانندگی نیز آنقدر دقیق و کافی هستند که هیچ کس در این منطقه برای نشانی یابی به مشکل برنمی خورد. به طور کلی الان این منطقه را بیشتر دوست دارم.

مسائل این منطقه از دید شما؟

به نظر من تنها مشکل این منطقه نداشتن پارکینگ های عمومی است. اگر سری به کوچه ها و پسکوچه های محله های مجیدیه، نارمک و یا هفت حوض بزنید، پی به این حرف من می برید. تمام کوچه ها پر است از خودروهای پارک شده در حالی که می توان این مشکل را با ساخت چند پارکینگ عمومی رفع کرد.

اگر یک روز شهردار منطقه باشید، چه می کنید؟

مجید مظفری: با توجه به حال و هوای نوروزی کارهایی که می کردم در رابطه با جمع آوری هزاران تن سبزه ای است که در منطقه و شهر فراوری می شود. اگر شهردار بودم در سطح محله ها جایی تعبیه می کردم تا سبزه عید مردم به جای اینکه روز سیزده به در دور ریخته شود، در آنجا تحویل گرفته و بازیافت شود تا به عنوان کود و یا غذای پرنده ها استفاده شود. علاوه بر این با هر کسی که به نحوی فضای سبز را خراب می کرد، برخورد قاطع می کردم.

نیکی: من اگر شهردار بودم بیش از هر چیزی به چهره شهر رسیدگی می کردم تا شهرم را از این رنگ های خاکی و تیره دور کنم و به جای آن با رنگ های شاد و زیبا به شهرم جلوه بدهم. علاوه بر این به تمیزی نمای خانه ها، خودروها و هر چیز دیگری که در سطح شهر است توجه ویژه می کردم.

منبع: همشهری آنلاین

به "عاشقانه های مجید مظفری و دخترش ، تدارک جشن نوروز همراه با همسایه های ارمنی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "عاشقانه های مجید مظفری و دخترش ، تدارک جشن نوروز همراه با همسایه های ارمنی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید